تعامل با مدیر

حسین عبدی

h.abdi.ceo@gmail.com

در این مطلب نمی خواهم با این جمله شروع کنم که یکی از مشکلات مدیریت در ایران این است که  . . . یا آن است که  . . .  !

 به هر حال ما در نقطه ی ایستاده ایم و زمین زیر پایمان است ، شاید به لحاظ موقعیت گذشته مان که نتیجه عملکرد فوق العاده مردم آن زمان این سرزمین بوده ، هم اکنون احساس می کنیم که وضعیت مناسب و شایسته ای نداریم و حق ما خیلی بیش از اینها می باشد .

باید توجه داشته باشیم که محصولی را که هم اکنون درو می کنیم خود ما کاشته ایم ، داشته ایم و هم اکنون برداشت می کنیم .اگر محصول بهتری می خواهیم و موقعیت بالاتری را طلب می کنیم و باور داریم که شایستگی آن را داریم پس باید بکوشیم تا حقمان را بگیریم .

مدیریت در کشور ما ، در شهر ما و در سازمان های ما روزگاری را سپری می کند که البته به زعم بسیاری از ما ناخوش و بیمار گونه است . تا جایی که یادم هست خود من و خود ما نسبت به عملکرد مدیران مافوق خود در عمده موارد و زمان ها انتقاد داشته ایم ، انتقادی مخرب و از سر بی اعتقادی ، بی اعتقادی به دیگران . بیشتر ما ، مدیران خود را ، تفکرشان و تصمیم گیری شان را نادرست ، غیر منطقی و صد البته غیر مدیریتی ، انگار و تصور می کنیم .

انگاری که ما خود ، مدیرانی به تمام معنا کامل ، با دانش ، لایق ، کاردان و باز هم صد البته ، مدیر هستیم و هر چه که ما فکر می کنیم ، تصمیم می گیریم و عمل می کنیم ، عین مدیریت است . اما دیگران دانسته و نادانسته یا خواسته و ناخواسته ، تفکر و عملکردشان رنگ و بوی مدیریت را ندارد .

ما نباید پیر کارآفرین زحمت کشی که با صرف عمرخود ، کسب و کاری را ایجاد کرده که چند صد نفر به طور مستقیم و هزاران نفر با واسطه ، به واسطه آن امرار معاش می کنند را فردی سنتی و ناآگاه و ناآشنا به اصول مدیریت تصور کنیم  و به زبان بیاوریم که ایشان مدیری کارآمد و کاردان نمی باشند .

اگر تصور می کنیم که شرکت وی در لحظه ای به وجود آمده و یا یک شبه به او به ارث رسیده ، لحظه ای باید درنگ کنیم و با خود بیندیشیم که اگر ما بخواهیم چنیم کسب و کار و چنین سازمانی را به وجود بیاوریم چطور باید فکر و عمل کنیم . حتی بعضی اوقات تخیل کردن اینکه بتوانیم اینچنین کارخانه ای ، شرکت و یا سازمانی را تقریبا از هیچ به وجود بیاوریم سخت است .

ساختن این تخیل چه؟ سخت نیست؟

به نظر غیر ممکن می آید اما پیرمرد توانسته است . با شم اقتصادی خود ، با اصول مدیریتی منحصر به خودش و با زحمت و تلاش مدیران و کارشناسان سازمانش چنین مهمی را به سرانجام رسانده است . باید به احترام او ، سر ، فرود بیاوریم .

این رویکرد و این تصورات منجر به عدم باور داشتن یکدیگر می شود و هر کدام از ما را تبدیل به جزیره هایی دور از هم می کند ، جزیره هایی که در کنار هم ، سرزمینی وسیع و حاصلخیز را تشکیل می دهد که می توان از آن امید و انتظار محصولی با برکت را داشت .

هدف این نیست که تمام تصمیمات مدیران و کارآفرینان سنتی سازمان ها و شرکت ها را عین واقعیت و منطقی بدانیم اما گله و اعتراضی که نسبت به آن ها داریم ، شاید ناشی از عدم درک کامل موقعیت ، شرایط و اقتضائاتی است که آن فرد در آن قرار دارد و ما در آن موقعیت قرار نداریم .

قطار صنعت ، اقتصاد و تجارت این مملکت در حال حرکت است . می پذیرم که حرکت آن ، سریع نیست و یا در بعضی موارد ، سوزنبان برای چند لحظه ، قطار را به خط ریلی اشتباه ، هدایت می کند . افزایش سرعت این قطار و اصلاح مسیر ، غیر ممکن نیست . باور داشتن یکدیگر به لحاظ هدف ، رویکرد و انگیزه و نه روش ، متد کار و سلیقه ، نقطه ی آغازی برای تغییر در جهتی مثبت می باشد .

همدلی پرسنل یک قسمت با یکدیگر و سرپرست ، همفکری پرسنل یک واحد با همدیگر و مدیر ، مدیران یک سازمان با مدیر عامل و مدیران و مالک های واحد های صنعتی با هم ، با مدنظر قرار دادن اهداف عالی ملی ، می تواند بخشی از مشکلات کنونی را کمرنگ کند . گفتگوهای بسیاری نیاز است تا دیدگاه های مدیران و همکاران را درک کنیم .

اگر انتقادی داریم و راه و روشی را می شناسیم که کاراتر و اثر بخش تر است چرا آن را با یکدیگر در میان نگذاریم ؟ چرا دانش ، مهارت و تجربه خود را قسمت نکنیم . دغدغه های مدیران که عمدتا مالی است را با طرح های بهبود و خلاقانه خود ، ترکیب کرده تا گرهی از مشکلات سازمان خود را باز کنیم .

اگر تصمیم گیری یا رفتاری از سوی مدیران ارشد ، به نظر ، غیر منطقی می آید ، متناسب با آن مسئله و در حد کفایت ، دانش مدیریتی خود و استدلال و منطق خود را ارائه  کنیم شاید دفعه چندمی که با صداقت و خیرخواهی و نه از سر  منم زدن ، نکته ای را ارائه کنیم ، با استقبال رو به رو می گردد و کمتر مدیر یا مالکی است که از پیشنهاد ، پروژه و برنامه ای که با دانش کافی و تجربه ی مناسب و در نظر گرفتن شرایط آن لحظه سازمان ، طراحی شده ، بدون حداقل رد کردن منطقی آن ، بگذرد .

راه پیشرفت شخصی در شغل هر مدیر و کارشناسی نیز همین است . نه اینکه برنامه ها و دستورهای مدیریت ارشد را از سر وظیفه و اطاعت ، مجری بی اعتقادی باشیم و طرح و راهکار پیشنهادی خود را فقط به صورت گلایه برای همکاران ارائه کنیم که اگر داشتن و تجربه ی خود را باور داریم آن  را به بوته ی محک و بحث مدیریتی و فنی با مدیر ، بگذاریم که حداقل فایده آن ، نشان دادن حس نیت و بالابردن غنای تفکر و دانش خود از رهگذر بحث و گفتگویی اندیشمندانه با یکدیگر است .