مديريت و مدير بودن، قدري درون و اندكي پيرامون آن
مديريت و مدير بودن، قدري درون و اندكي پيرامون آن
حسین عبدی
مديريت كردن شغل نسبتا مشكلي است، نسبتا كه نه، واقعا مشكل است. مدير در كانون
فعاليت ها قرار دارد و در معرض و مركز همه توجه هاست و جالب اين است كه او نيز
بايد به همه چيز و همه كس توجه كند. سخت بودن شغل يك مدير از مسئوليت داشتن او
نتيجه مي شود، از خطاهاي عمدي پرسنل تا موفقيت ها و شكست ها، همه در حيطه مسئوليت آقا
یا خانم مدیر می باشد.
مديريت كردن شغل نسبتا مشكلي است، نسبتا كه نه، واقعا مشكل است |
كار سختي است اما به نظر من به هیجانش می ارزد. مدیریت را نمی گویم، مسئولیت داشتن، منظور من است.
از همه بیشتر گروه بودن و جمع بودن است که به این کار جذابیت می دهد. آدم های زباد، انسان های گوتاگون، کارکنان متفاوت، همکاران مختلف و . . . در قالب یک تیم، چه همه داستان که بوجود نمی آید. با هر کدام باید یک جور رفتار کنی، به یک نفر باید روحیه ی بدهی و انگیزه هایش را بالا ببری. به یک نفر باید سخت بگیری، آن یکی را باید به حال خودش رها کنی تا با سیستم خودش کار کند و جلو برود. به یکی هم باید کاری را که واگذار می کنی تمام جزئیات را برایش تشریح و دیکته کنی.
هر کس یک جور است، یک تفکر، نگرش، رفتار و شخصیت دارد. ملاحظه ی دیگران، دیدن و رفتار با آنها فقط به محیط کار و سازمان خلاصه نمی شود. باید بدانی آرزوهایشان چیست؟ چه دغدغه هایی دارند؟ با چه چیز ناراحت و از چه چیزی خوشحال می شوند؟ بله ! اگر میخواهی یک تیم خوب و منسجم داشته باشی باید به این جور چیزها هم اهمیت بدهی.
اینهایی که گفتیم مهارت های انسانی یک مدیر است، باید بدون اینکه نیروهایت به خودشان اجازه دخالت در تفکراتت را بدهند برای آنها فکر کنی به آنها بها بدهی و حتی نبودهایشان را جدی بگیری و به بود تبدیل کنی.
یک مدیر بیشتر از اسم ، مسئولیت دارد ، دغدغه و استرس و حتی در موارد خاصی بیش از خود پرسنل نگران آنها باشد ، این می شود یک مدیر و حال اگر این مدیر نیروهایش را بدون سنجیدن مجازات و پاداش کند، یک جورهایی فاجعه به وجود می آید. او بايد آن ها را به خاطر شخص خودشان و نه به خاطر منفعتی که به او می رسانند، بخواهد.
در هر سطح سازمانی که به شغل شریف مدیریت اشتغال دارید به شما تبریک می گویم . حساسیت بسیار زیاد این شغل به آن برمی گردد که شما ، فکر شما، رفتار و عملکرد شما سرنوشت ها را رقم می زند.
غیر از سرنوشت کاری و شغلی خودتان، آینده پرسنل و نیروهایی که به طور مستقیم یا با واسطه تحت نظر شما کار می کنند نیز به شما وابسته است. یک شرکت با انبوهی از تجهیزات، امکانات و سرمایه نیز سرنوشتش در دستان شما می باشد.
هیجان انگیز است، نه؟
هیجان دارد، قدری دلهره و اضطراب و استرس هم چاشنی این هیجان است. جالب و جذاب و هیجان انگیز هست اما شوخی بردار نیست، شاید بشود آن را بازی دانست اما این بازی کاملا جدی و واقعی است. شما مربی یا کاپیتان تیمی هستید که روبروی حریف بازی می کنید. حریف شما یک رقیب مشخص و شناخته شده نیست. رقبای شما بسیارند. بعضی را می شناسید و بعضی را نه.
باید سعی کنید که بازی را نباخته که هیچ ، خوب بازی کنید تا ببرید. ایجاد حس رقابت، مزایای بسیار زیادی دارد و تلقین همین حس رقابت به پرسنل زیر مجموعه شما می تواند عامل انگیزشی خوبی باشد.
سال ها پیش، وقتی که هنوز فارغ التحصیل نشده و دانشجو بودم، در یک شرکت بزرگ و معتبر، کارآموز بودم، مسئولیت کارآموزی من با مدیر فنی شرکت بود. هر چه خوبی از ایشان بگویم کم گفتم. یک متخصص خبره، یک مدیر لایق و بالاتر از همه این ها انسانی تمام عیار بود.
چون تنها کارآموز او بودم تقریبا تمام وقت کاری را پیشش بودم. در شکل دادن به مسیر کاری و حرفه ای من آن روزها خیلی تاثیر داشتند. واقعا بیشتر چیزهایی که یک کارشناس غیر از علم و دانش باید یاد بگیرد و در دانشگاه به شما نمی دهند را او به من به حد کمال یاد داد. اخلاق مهندسی، رفتار حرفه ای و غیره و غیره.
یک روز که در خط تولید بازدید و سرکشی داشت و من هم طبق معمول همراهش بودم، یونیت هیدرولیک یک دستگاه را دید که یکی از اتصالاتش نشتی روغن داشت. به تکنسین نگهداری و تعمیرات گفت که اورینگ آن دستگاه را عوض کند و جلوی نشتی روغن هیدرولیک را بگیرد.
بعد که کار تموم شد و نشتی روغن گرفته شد ما برگشتیم سمت دفتر. بین راه جمله ای به من گفت که تاثیر اون جمله روی من یکی از مهمترین اصول اخلاقی من در هر کدام از مسئولیت هایی که تا حالا داشته ام، شده است. ایشان گفت که امروز یک مقدار روغن هیدرولیک به نفع کشور را نگذاشتیم که هدر برود.
شاید مقدار روغن هیدرولیکی که آن روز از بین نرفت در حد چند قطره باشد و ارزش ریالی ناچیزی داشته باشد، اما برای من نماد و سمبل تفکری شد که ما در هر رده و مقامی که باشیم و هر شغلی که داشته باشیم، رسالت بزرگی به دوش ماست.
حساسیت بسیار زیاد این شغل به آن برمی گردد که شما ، فکر شما، رفتار و عملکرد شما، سرنوشت ها را رقم می زند |
غیر از واحد سازمانی، سازمان، شهر و استان، باید نگاهی به کشور و میهن مان هم داشته باشیم. ما جزئی از صنعت و اقتصاد کشور هستیم. هر بهبودی، هر تغییر و هر تحولی که در جهت ارتقاء راندمان، کیفیت و بهره وری در مقام های مدیریتی مان ایجاد می کنیم و هر گامی در جهت بهتر شدن برمی داریم می تواند در راهی باشد که مقصد آن پیشرفت میهن و کشورمان هست.
این مطلب و این رویکرد، انگیره ی بزرگ من در کارم و شغلم بوده. یک کارگر سهمی بزرگی دارد ولی این بار روی دوش مدیران بزرگتر و سنگین تر است.
به همه مدیران تبریک می گم به این خاطر که فکرشان، تلاش شان و توانایی و لیاقت شان، آنها را در جایگاه مدیر بودن قرار داده تا بتوانند سهم بزرگ تری را در بهتر کردن زندگی خود، همکاران، پرسنل، همشهری و هموطنان شان داشته باشند.
غیر مهارت های انسانی که برای هر مدیر لازم و ضروری می باشد، او می باید اطلاعات، دانش و تجربه کافی در حوزه ی علم مدیریت نیز داشته باشد. با توجه به نوع و زمینه ی فعالیت شرکتی که در آن به مدیریت مشغول هستید، فهرست این مهارت ها مقداری متفاوت است. این مهارت ها با حضور در دوره های آموزشی به دست می آید. توجه داشته باشید که این پایان فهرست مهارت های شما نیست. داشتن مقداری دانش فنی و تکنولوژی در زمینه ی فعالیت سازمان شما نیز لازم و واجب می باشد .
طی دهه های اخیر روند میزان حضور متخصصان در رده های بالایی سازمان ها معکوس گشته است، قبلا مهندسان باکسب تجربه های مدیریتی در سطوح مختلف، به رده های بالای مدیریتی دست پیدا می کردند اما به تدریج متخصصان مدیریت مانند دانش آموختگان رشته های مدیریت بازرگانی، مدیریت اجرایی، مدیریت صنعتی و مهندسان صنایع و همچنین مدیران مالی، رده های مدیریتی را در اختیار گرفته اند. اخیرا اما زمزمه هایی شنیده می شود که این موضوع، روح هنر و صنعت را از مدیریت گرفته و تنها و تنها دلمشغولی سازمان ها عدد و رقم های ریالی و دلاری شده و کمتر به فن و تکنولوژی و خلاقیت، پرداخته می شود. البته خیلی از سازمان ها در این روند چاره ای جز این نداشته که عنان سازمان خود را به دست متخصصان مالی بسپارند تا بقای خود را حفظ کنند.
از مدیر بودن و با مدیریت کردن لذت ببرید.
موفق باشید.