مدیریت استراتژیک تکنولوژی Strategic Technology Management

مقدمه

    گرچه تدوين استراتژي تکنولوژي تا حد زيادي از منطق تدوين ديگر استراتژي‌ها پيروي مي‌کند، اما به دليل ماهيت ويژه‌ي تکنولوژي، تدوين استراتژي آن نيز با مسايل ويژه‌اي روبه‌روست. به‌طور کلي در اين معنا ترديد نيست که استراتژي تکنولوژي يکي از مهم‌ترين استراتژي‌هاي کارکردي (وظيفه‌اي) در هر بنگاه است و بايد پشتيباني‌کننده‌ي هدف‌هاي استراتژي بزرگ (مادر)سازمان باشد.

استراتژي تکنولوژي و ملاحظات خاصي که بايد در تدوين آن رعايت گردد، از مباحث کليدي در حوزه‌ي مديريت تکنولوژي است. و از آنجا که خود مديريت تکنولوژي حوزه‌ي بسيار متحول و پويايي است، طبيعتاً مبحث استراتژي تکنولوژي نيز بايد مبحثي پويا و در عين حال پيچيده باشد.

مدیریت تکنولوژی  

   مديران تكنولوژي با موضوعهاي متنوعي سر و كار دارند كه نيازمند مهارتهاي تجاري، فرا رشته‌اي و استراتژيك است. مسئوليت اجتماعي و اخلاق تجاري، از ابعاد مهم مديريت تكنولوژي هستند. هيچ سازمان و بنگاه صنعتي نيست كه بدون مديريت تكنولوژي، و درنتيجه بدون نوعي از ارزيابي و پيش بيني تكنولوژي، بتواند به حيات روزمره خود ادامه دهد. اما مسأله اين است كه هنوز مديريت تكنولوژي به عنوان يك تخصص متمايز و حياتي، جاي خود را در كشور و اغلب سازمانها و بنگاههاي صنعتي ما باز نكرده است.

   تكنولوژي و مديريت آن، پديده جديدي نيست. انسان همواره از تكنولوژي استفاده و آن را مديريت كرده است. تكنولوژي‌هاي پيشرفته با تاكيد بر اثربخشي، ارزش افزايي و سرعت، اقتصاد جهاني را به شدت دگرگون ساخته است. همه سازمان ها زير فشارند تا كارهاي بيشتري را سريع‌تر، بهتر و با منابع كمتري انجام دهند. مديريت تكنولوژي به عنوان شايستگي محوري محسوب شده و به گونه عملي براي بقا و رشد هر بنگاهي ضروري است. مديريت تكنولوژي، هنر و علم خلق ارزش با استفاده از تكنولوژي در كنار ساير منابع سازمان است. شركتهايي كه بتوانند در فضاي امروزي به حيات خود ادامه دهند و موفق باشند، توان رويارويي با انواع چالشها از جنس سرعت، هزينه و كيفيت را دارند.

 

تعریف مدیریت تکنولوژی

 مدیریت تکنولوژی، در واقع مدیریت سیستمی است که خلق، کسب، و به‌کارگیری تکنولوژی را ممکن می‌سازد و شامل مسوولیتی است که این فعالیت‌ها را در راستای خدمت به بشر و برآورده ساختن نیازهای مشتری قرار می‌دهد.

مدیریت تکنولوژی یک مبحث بین‌رشته‌ای است که علوم، مهندسی، و مدیریت را به‌هم پیوند می‌زند. از دیدگاه مدیریت تکنولوژی، تکنولوژی اصلی‌ترین عامل تولید ثروت است که می‌تواند عواملی همچون ارتقاء دانش، سرمایه‌ی فکری، استفاده‌ی موثر از منابع، حفظ منابع طبیعی و سایر عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و کیفیت زندگی را شامل شود.

ارزیابی تکنولوژی

   بنگاههاي آينده گرا و رقابت جو نیاز به یک استراتژي تكنولوژي دارند تا بتوانند همگام با تغييرات تكنولوژي جلو بروند.البته  تدوين اين استراتژي نیز نيازمند پيش بيني و ارزيابي تكنولوژي از منظر بنگاه است.

 

استراتژی تکنولوژی

—        تعریف: بکارگیری، توسعه و نگهداری کلیت دانش و توانایی شرکت است.

—        تعریف: يک استراتژي عملياتي است که مي‌توان آن را ترجمان استراتژي کلان سازمان در حوزه‌ي تکنولوژي دانست، به‌طوري که روش کسب موقعيت برتر رقابتي يا روش تحقق هدف‌هاي بلندمدت سازمان را از طريق تکنولوژي تعيين مي‌کند

مدیریت تکنولوژی زمانی موفق خواهد بود که میان استراتژی کسب و کار و استراتژی تکنولوژی، ارتباطی مناسب برقرار شود. یکپارچه سازی نوآوری تکنولوژی با تولید، بازاریابی،مالی و نیروی انسانی در راستای تحقق اهداف تعیین شده است.

 

تدوین استراتژی تکنولوژی

پورتر در تدوین استراتژی تکنولوژی، مراحل زیر را پیشنهاد می کند:

1.     شناسایی تمامی تکنولوژی های فرعی و متمایز کننده زنجیره ارزشی.

2.     شناسایی تکنولوژی های سایر صنایع یا تکنولوژی هایی که هنوز مراحل توسعه را می گذرانند و از این پتانسیل برخوردارند که در زنجیره ارزشی مورد استفاده قرار گیرند.

3.     تعیین مسیر تغییرات تکنولوژی های کلیدی و تغییرات بالقوه تکنولوژی.

4.        تعیین اینکه کدام تکنولوژی ها، بیشترین تأثیر را بر مزیت رقابتی و ساختار صنعت بر جای می گذارند.

5.        ارزیابی توانایی های نسبتی شرکت در تکنولوژی های مهم و هزینه بهبود آنها.

6.       انتخاب استراتژی کلی که رقابت شرکت را تقویت کند.

7.       انتخاب استراتژی های تکنولوژی تمام واحدهای کسب و کار به طوری که در سطح بالای سازمان حمایت شوند.

 

مسیر حرکت استراتژیک تکنولوژی

  1. تدوین استراتژی با جهت گیری مشخص
  2. بکارگیری قابلیت های تکنولوژیک
  3. رسیدن به سطح بالایی از بهره وری
  4. انجام فعالیت های تهاجمی و پیگیر در بازاریابی.

 

جهت گیری استراتژیک، امری حیاتی برای موفقیت هر سازمان

—        تنظیم و مشخص کردن جهت، به تغییرات تکنولوژی سازمان، نیازهای مشتریان و عوامل محیطی، بستگی دارد. مفهوم اساسی و زیر بنایی در تدوین استراتژی تکنولوژی، همان “قابلیت محوری” است.

—        قابلیت محوری: ساخت محصول یا خدمتی که برای مشتریان می باشد که ارزش منحصر فردی داشته باشد. مانند: قابلیت فنی محوری، زیر ساختهایی که زمینه مؤثر و کارآمد مدیریت عملیات را فراهم می کند، دانش مدیریت ، مهارت کارکنان سازمان

—        قابلیت های محوری هر سازمان به محصولاتی محوری تبدیل می شوند که می توانند در قالب یک یا چند محصول نهایی ظاهر شوند. این محصولات نهایی سازمان را به مشتریان متصل می کند .

—        مدیریت باید قابلیت های محوری شرکت را به مثابه مزیت خاص بداند و استراتژی تکنولوژی کسب و کار را حول این قابلیت تدوین کند.

 

روشی کلی برای شناسایی قابلیت توانایی های محوری فنی (core Technical Competencies)  = CTC

   این فرایند، سیستماتیک و جامع بوده، نیازمند مشارکت گروه زیاد و متنوعی از پرسنل است. در فعالیت های تحلیلی مربوطه، نیاز به خلاقیت و دقت را با هم می باشد. هنگامی که این فرایند بخوبی پیاده شود، زمینه بسیار مستحکم و مناسبی برای قابلیتهای آتی فراهم می آورد، مزایای جانبی فراوانی از آن حاصل می شود و چندین دستاورد ارزشمند را نیز به دنبال دارد.

دستاوردهای حاصل از روش CTC

—        فهرستی از تمام توانمندی های فنی شرکت و شناسایی توانمندی هایی که در بخش های مختلف شرکت، تکرار شده است.

—         ارزیابی تمام نقاط ضعف و قوت تکنولوژیکی شرکت.

—         فهرستی از توانایی های تکنولوژیکی حیاتی شرکت.

—         شناخت قابلیت های محوری بالقوه و موجود در شرکت و الگو برداری مقایسه ای از برترین های خارج از کشور.

مراحل اجرای روش CTC

مرحله ۱) شروع برنامه :“ایجاد گروه راهبری و تیم های کاری و برگزاری جلسات شروع کار”.

مدیر برنامه خلاصه ای از کل برنامه را توضیح داده و مباحث اولیه در مورد ساختار فهرست توانمندی های شرکت را ارائه می دهد. این فهرست، به صورت یک ماتریس بزرگ است. این ماتریس، شامل فهرست طبقه بندی شده توانمندی های تکنولوژیکی شرکت و ستون های دیگری است که از آنها برای امتیاز دهی به هر یک از توانمندیها (با توجه به شاخص های مختلف ارزیابی) استفاده می شود . تیم باید تصمیم بگیرد که از کدام طبقه بندی استفاده کند. به عنوان مثال، طبقه بندی ها می توانند خیلی ساده به صورت ۱) علوم کاربردی ۲) طراحی و توسعه ۳) توانایی های ساخت باشند.

مرحله ۲) تهیه فهرست توانمندی ها: ” تهیه فهرست اولیه، جمع آوری و جمع بندی کلیه ورودی ها ونهایی کردن فهرست توانمندی ها”

اهداف این مرحله عبارت است از نهایی کردن ساختار کار و محتوای فهرست تایید شده شاخص های ارزیابی و سپس آغاز تعریف دقیق روش ارزیابی. استفاده از یکی از نرم افزارهای صفحه گسترده یا بانک اطلاعاتی به انجام این فرایند کمک می کند. تیم کاری باید شاخص های ارزیابی را مورد توجه قرار داده و تصمیم بگیرد که از کدامیک استفاده کرده و چگونگی انجام ارزیابی را نیز مشخص کند . اهداف، محدوده و بازه زمانی تعیین شده برای فعالیت های اولیه، در پاسخگویی به این سؤالات تأثیر گذار خواهد بود. برای ارزیابی “نقاط قوت و حیاتی بودن” از فرایند های مجزایی استفاده شود.

 

مرحله۳) ارزیابی توانمندی ها:  ارزیابی تمامی موارد با استفاده از مقیاس های اندازه گیری انتخاب شده برای تعیین نقاط قوت واهمیت هر یک”

ماحصل این مرحله، فهرست نهایی مجموعه توانمندی ها، ارزیابی ها وشناسایی توانمندی های تکنولوژی حیاتی شرکت است. محوراصلی اقدامات اولیه، ارزیابی نقاط قوت است. استفاده از پرسش نامه، می تواند مؤثر و کارآمد باشد. نتایج توسط اعضای تیم ثبت و بررسی می شود و در صورت نیاز، از مصاحبه ها و پرسش نامه های دیگری جهت تکمیل اطلاعات استفاده می شود. آنگاه تیم باید تصمیم بگیرد که به هر توانمندی چه امتیازی تخصیص دهد. تیم کاری می بایستی اثر هر یک از توانمندی های تکنولوژیکی را بر توان رقابت شرکت بررسی و ارزیابی های غنی و منطقی انجام دهند. پس باید برنامه های استراتژیک فعلی سازمان را مطالعه کنند. نتایج به شدت مورد نقد قرار گرفته و تعدیل می شود.

مرحله ۴) شناسایی قابلیت های کاندید: “تست انواع مختلف توانمندیهای حیاتی مکمل، تدوین لیست احتمالی قابلیت های محوری”

چالش تیم کاری در مرحله ۴ استفاده از دانش و داده های جمع آوری شده در مراحل ۲و۳، جهت شناسایی هر چه بیشتری از توانایی های فنی محوری (تکنولوژی حیاتی) است. نتایج حاصل، باید فهرستی بلند بالا از حوزه های تخصصی تکنولوژیکی آتیه دار باشد که بتوان آنها را به عنوان CTC یا قابلیت توانایی های محوری فنی شرکت مورد آزمون و ارزیابی قرار داد مشخصات CTC ، مورد بازنگری، یکپارچه سازی و پالایش قرار می گیرد.

مرحله ۵) تست قابلیت محوری کاندید : “اعتبار سنجی CTC ها نسبت به مزیت رقابتی ، ارزش ادراکی مشتری ، میزان دشواری تقلید ، امکان ورود به بازار های دیگر.

فهرست CTC های ارزشمند )از آنجایی که تمام CTC های بالقوه و بالفعل سازمان را در خود دارد)، ازاهمیت فوق العاده ای برخورداراست. باید این فهرست با گروه هدایت کننده مورد بازنگری کامل قرار گیرد . گروه هدایت کننده نیز باید مدیر برنامه را راهنمایی کند که کدام CTC را در هرمرحله مورد توجه خاص قرار دهد یا به کلی حذف کند. چون این CTC ها پایه توانمندی های حیاتی فعلی شرکت می باشند.

مرحله ۶) ارزیابی موقعیت قابلیت محوری “تحقیق پیرامون برداشت بیرون از شرکت نسبت به قابلیت ها و افزودن یافته ها ونتایج آن به ممیزی توانمندی های داخلی”

در این مرحله نهایی مشخص می شود که شرکت، کدامیک از CTC های ارزشمند خود را در مالکیت دارد. موقعیت نسبی شرکت در هر یک از CTC ها چگونه است. بهترین سازمانهای خارجی که باید برای الگو برداری مقایسه ای مورد توجه قرار گیرد و همچنین کارهای که باید صورت گیرد تا مالکیت شرکت بر CTC های بالقوه اش محفوظ بماند، از مواردی است که در این مرحله روشن می شود. شناخت قابلیت های فنی محوری موجود و حوزه هایی که پتانسیل تبدیل شدن به CTC را دارند، ارزشی فراوان داشته، به نحوی که می تواند مبنای تدوین استراتژی تکنولوژی در کل سازمان باشد.

نتیجه گیری

مهمترین دلایل توجه به مدیریت تکنولوژی در دنیای کنونی عبارتند از:

—        سرعت گرفتن تحولات تکنولوژیک

—        تغییر در قلمرو (از تولید انبوه به انبوه‌سازی طبق سفارش)

—        تغییر در رقابت (حضور کشورهای جدید در صحنه‌ی رقابت و تغییر قوانین رقابت)

—        شکل‌گیری بلوک‌های تجاری