چهارده اصل دمینگ

 

1– ثبات در هدف و وحدت رويه در تصميم گيري، براي حصول به بهبود كيفيت محصولات و خدمات

دمينگ معتقد است كه يك شركت، نقشي اساسي و بنيادي در ارايه محصولات و خدمات ايفا مي كند. بنابراين، يك راه بهتر براي پول درآوردن، باقي ماندن در كسب و كار تامين مشاغل از طريق نوآوري، تحقيق، بهبود دائمي و نگهداري است.


2– پذيرش فلسفه جديد

در عصر اقتصادي حاضر، مديريت در يك سازمان يادگيرنده، بايد نقش رهبري را براي اعمال تغييرات ايفا كند. به علاوه، نياز به باور جديدي داريم كه در آن، اشتباهات و منفي گرايي غيرقابل پذيرش است.


3– پرهيز از وابستگي به بازرسي صرف

با ادغام كيفيت در محصول، نياز به بازرسي زياد را حذف كنيد.


4– پايان دادن توجه صرف به قيمت در معاملات و كسب و كار

به جاي توجه به قيمت، با هدف به حداقل رساندن قيمت كلي، در جهت انتخاب يك تامين كننده واجد شرايط حركت كنيد.


5– بهبود دائمي سيستم توليد و خدمات

بهبود، امري يكباره نيست. در نتيجه، مديريت بايد دائماً در جست وجوي راه هايي باشد كه ضايعات را تقليل دهد و كيفيت را بهبود بخشد.


6– دادن آموزش

در بسياري موارد، كارگران كار را از كارگراني ياد مي گيرند كه خود آنان، آن كار را به خوبي ياد نگرفته اند و مجبور به انجام دادن دستورالعمل هايي مي شوند كه واضح و روشن نيستند، در نتيجه كار خود را به خوبي انجام نمي دهند، زيرا، فرد آموزش ديده اي وجود ندارد كه به آنان بگويد كار را چگونه انجام دهند.


7– برقراري رهبري

وظيفه يك سرپرست اين نيست كه به افراد بگويد كه چه كار كنند يا آنان را تنبيه كند. او بايد در ميان آنان، نقش يك رهبر را ايفا كند. رهبري در كار، كمك به افراد براي اجراي كار بهتر و آموزش با روش هاي عيني است.

8– بيرون راندن ترس از محيط كار

بسياري از كاركنان، وقتي كه نمي دانند كار چگونه انجام مي شود و درست يا غلط كدام است، از اين كه سؤال كنند يا مسئوليتي برعهده بگيرند، مي ترسند. در نتيجه اغلب كارها را به همان روش هاي غلط قبلي، انجام مي دهند يا اصلاً كار را به دليل ترس از خطا، انجام نمي دهند. زيان هاي اقتصادي ناشي از ترس، بسيار عظيم و وحشتناك است. در حالي كه افراد براي كيفيت و بهره وري بهتر، بايد احساس امنيت كنند.


9– برداشتن سد بين بخش ها

اغلب، واحدها يا بخش هاي يك شركت، به صورت رقيب كار مي كنند يا اهدافي دارند كه با هم تداخل دارد. اين بخش ها، به صورت گروهي كار نمي كنند و نمي توانند مسائل را حل و فصل يا پيش بيني كنند. حتي امكان دارد اهداف يك بخش، موانع و مشكلاتي براي ساير بخش ها ايجاد كند.


10– حذف شعارها و اهداف كمي براي نيروي كار

اين قبيل شعارها به هيچ كس كمك نمي كند كه كار خوبي ارايه دهد. بگذاريد كارگران شخصاً شعارهاي خود را قاعده بندي كنند، زيرا فقط در اين صورت به آن پايبند خواهند ماند.


11– حذف مقادير كمي يا استاندارد براي نيروي كار

مقادير كمي فقط تعداد را به حساب مي آورد و كيفيت يا روش ها را درنظر نمي گيرد. معمولاً اين روش، متضمن عدم كارايي و هزينه بالاست. بيشتر افراد سعي مي كنند براي حفظ شغل خود، به هر قيمت، حتي با زيان زدن به شركت، به تعداد مورد نظر دسترسي يابند.


12– حذف موانع و افتخار به ا نجام دادن كار خوب

افراد مشتاق انجام دادن كار خوب اند و هر وقت كه از عهده چنين كاري برنيايند، عصباني و ناراحت مي شوند، اغلب اوقات، وجود سرپرستان نامناسب، ابزارها و تجهيزات معيوب و مواد نامطلوب، موجب مي شود كه افراد عملكرد خوبي نداشته باشند. بنابراين، اين موانع بايد از ميان برداشته شود.


13– ايجاد يك برنامه آموزشي قوي

مديريت و نيروي كار بايد به دانش و دريافت هاي جديد، به ويژه به روش هاي كار گروهي و فنون آماري، آراسته شوند.


14– اقدام براي عملي كردن دگرگوني و تحول

اين كار مستلزم تشكيل يك گروه مديريت ارشد ويژه با برنامه عملي خاص براي اجراي ماموريت كيفي است و كارگران و مديران به تنهايي قادر به انجام دادن آن نيستند. بنابراين قريب به اتفاق كاركنان بايد 14 نكته دمينگ را به خوبي درك كنند.