سرپرست خط تولید
سرپرست خط تولید
حسین عبدی
این جلسه ی برنامه ریزی تولید بر خلاف جلسه های قبلی ، زیاد چالش برانگیز نبود . به جز یک مورد عدم تحقق مقداری تولید از برنامه هفته ی قبل که آن هم به علت کمبود مواد اولیه رخ داده بود ، مابقی سفارش ها مطابق برنامه تولید شده بود . مقرر شد که سفارش جدید هم وارد پروسه تولید بشود . از همان لحظه هماهنگی هایی که باید با قسمت قالبسازی و نگهداری تعمیرات انجام می داد توی ذهنش آمد . تا مواد اولیه سفارش جدید وارد خط تولید می شد دو سه روزی فرصت داشت که خط را تنظیم و آماده ی تولید نماید. مسئله و مشکل خاصی وجود نداشت .
جلسه که تمام شد ، صورتجلسه را امضاء کرد و برگشت به دفترش . پشت میز که نشست ، تلفنی هماهنگی های آماده سازی خط تولید را انجام داد . واحد مهندسی قول داد که تا فردا قالب های مورد نیاز را تحویل بدهد . واحد نگهداری تعمیرات هم اعلام کرد که دستگاه های خط سه آماده به کارند و مشکلی ندارند.
همین که می خواست توی صندلی اش فرو برود ، تلفن زنگ زد. مدیر منابع انسانی خانم کمالی بود . خانم کمالی با لحن پرتعارف و تکلف همیشگی اش گفت : آقای مهندس سعیدی اگر وقت دارید یک سر تشریف بیاورید واحد اداری . مهندس با خودش گفت که حتما در مورد موضوع درخواست جذب نیروی انسانی مطلبی هست که خانم کمالی می خواهد حضوری مطرح کند .
روی صندلی جلوی میز خانم کمالی که نشست خانم کمالی فرم تأیید شده درخواست تأمین نیرو برای پست سرپرستی سالن تولید که مدیرعامل امضاء کرده بود را روبروی مهندس سعیدی روی میز گذاشت و گفت که می خواهد برای جذب نیروی انسانی درخواست شده اقدام کند و برای این کار دو گزینه پیش رو دارد . می توانیم به روزنامه آگهی بدهیم یا از موسسات کاریابی بخواهیم که نیرو معرفی کنند و هم اینکه از داخل شرکت یک نفر را انتخاب کنیم و اضافه کرد که جناب آقای مهندس عطاء توصیه کرده اند که بهتر است از نیروهای فعلی شرکت یک نفر را برای تصدی این شغل انتخاب کنید .
مدیرعامل کارخانه ، جناب آقای مهندس عطاء پیش از این مدیر کارخانه بودند و پیشتر از آن نیز مدیر واحد تولید . طبیعی بود که آشنایی خوبی با شرایط واحد تولید داشته باشند .
حق هم با ایشان بود . سرپرستی سالن تولید پست حساس و مسئولیت مهمی است . از موقعی که آقای مسعودی رفته بود یعنی بازنشسته شده بود دو هفته ای می گذشت . از آن زمان ، کارهای او هم به کارهای خودش اضافه شده بود . دائم باید می رفت توی سالن تولید و خط های مختلف تولید را سرکشی می کرد و مشکلات ریز و درشت تولید را حل و فصل می کرد . البته اگر خودش هم نمی رفت به سالن تولید دائما سرکارگرهای خط های تولید می آمدند دفتر او و مسائل مختلفی که باعث بروز مشکل و توقف در کار آن ها شده بود را به او گزارش می کردند و از اون می پرسیدند که باید چکار کنند ؟
حالا فهمیده بود که مسعودی چقدرکار داشته است چون همیشه به نظرش می آمد که مسعودی کارهایش را خیلی به راحتی انجام می داده است و بعدش هم به این موضوع رسیده بود که شاید حجم کارهای مسعودی خیلی هم زیاد نیست . اما الان دیگر این اعتقاد را نداشت . فهمیده بود که کارهای سرپرستی سالن تولید بسیار زیاد است اما مسعودی با تجربه بالا و فراست مخصوص خودش می دانسته که کارها را باید چطوری پیش ببرد تا مسئله و معضلی به وجود نیاید .
البته این که کارهای مسعودی را خودش به عهده گرفته بود به جز دردسر این نکته مثبت را هم در بر داشت که الان می دانست که نیروی زیردستش یعنی سرپرست تولید چه کار می کند و این کمک می کرد که در برنامه ریزی کارها و فعالیت های سرپرست بعدی تولید و کنترل و نظارت بر انجام وظیفه او تسلط پیدا کند .
می دانست که مدیرعامل جناب آقای مهندس عطاء پربیراه هم نگفته است . مطمئنا کسی که از بیرون سازمان در جایگاه سرپرست تولید قرار بگیرد خیلی زمان می برد تا بتواند سررشته کارها را به دست بگیرد . از خودش پرسید که چرا خودش جدی تر به این موضوع فکر نکرده بود ، حداقل این بود که در برگه درخواست تأمین نیروی انسانی پیشنهاد می کرد که تأمین نیرو از داخل سازمان صورت پذیرد .
توی این فکر ها بود که خانم کمالی رشته ی افکارش را برید و گفت که او هم با تأمین نیرو از داخل موافق است و فقط این مسئله باید حل شود که چه کسی برای قرار گرفتن در این جایگاه با صلاحیت و شایسته است ؟
خانم کمالی بلافاصله سه تا پرونده از کازیه روی میزش برداشت و روی میز گذاشت . مهندس سعیدی که اسامی روی پرونده ها را دید لبخندی زد ، سهرابی ، برادران و خسروی . با خودش گفت خسروی ! چرا اون ؟
سهرابی حدودا چهارده سال و برادران حدودا شانزده سال بود که در این شرکت کار می کردند . از زمانی که شرکت داشت از کارگاه به کارخانه تبدیل می شد اینجا کار می کردند تا به امروز . آنها سرکارگرهای خط های 2 و 4 بودند . هردوی آن ها از کارگرهای خوب واحد تولید بودند . آن ها در تمام خط های تولید کار کرده بودند و با تولید همه ی قطعات تولیدی شرکت آشنا بودند . Setup دستگاه ها ، تعویض و تنظیم قالب ها را هم کاملا بلد بودند و حتی رفع خرابی های جزئی دستگاه ها و ماشین آلات را هم خودشان انجام می دادند و برای تعمیرات کوچک دستگاه معطل تکنسین های واحد تعمیرات نمی ماندند. راندمان کاری گروه های آن ها همیشه بالا بود و بچه های گروه های آن ها بین همه شیفت ها و همه گروه ها بالاترین آکورد را دریافت می کردند و به نوعی آکورد آن ها همیشه رکورد بود .
دوباره به اسم خسروی رسید ، چرا خسروی ؟ خسروی نصف سهرابی یا برادران هم سابقه نداشت . خانم کمالی که انگار ذهن او را خوانده بود گفت نظر شما چیست آقای مهندس ؟
مهندس سعیدی کاملا متوجه شد که پرسش خانم کمالی برای دریافت پاسخ مطرح نشده بود برای همین هم جوابی نداد . این سوال مقدمه یک سخنرانی بود . نصف سخنرانی مربوط به ویژگی های مثبت کاری و اخلاقی سهرابی و برادران بود که همین الان از ذهن مهندس گذشته بود .
نیمه دوم صحبت های خانم کمالی که سخنرانی تر به نظر می آمد این بود که ؛ آقای مهندس ، همانطور که می دانید مهارت های هر فرد برای تصدی یک شغل در یک سازمان شبیه ما که صنعتی و تولیدی هستیم به سه دسته ی کلی تقسیم می شود . مهارت های مدیریتی ، مهارت های انسانی و مهارت های فنی . سرپرستی از شغل هایی است که هر سه نوع مهارت ها را یک نفر لازم دارد تا بتواند سر وته کار را به خوبی جمع کند .
لحن این قسمت صحبت های خانم کمالی او را یاد استاد دوره آموزشی مدیریت منابع انسانی انداخت ، نکته ای هم که ایشان مطرح کرده بود را در آن دوره شنیده بود .
مهندس سعیدی گفت ، بله درست است .
خانم کمالی ادامه داد که از رده های بالایی سازمان هر چه به سطوح پایین تر می آییم میزان نیاز به مهارت های مدیریتی کمتر و ضرورت داشتن مهارت های فنی بیشتر می شود . مهارت های انسانی هم تقریبا بالا و پایین ندارد . اما سرپرست ها - حالا فرقی نمی کند که در چه واحدی باشد چه تولید یا قالب سازی ، انبار ، نگهداری تعمیرات یا دیگر واحدها – دقیقا جایی هستند که مهارت های مدیریتی و فنی را با هم نیاز دارند .
سهرابی و برادران در بحث های فنی مهارت های لازم و حتی بیش از حد مورد نیاز را دارا هستند ، اخلاق شخصی و کاری آن ها یعنی مهارت های انسانی آن ها کاملا مناسب است . فقط در مهارت های مدیریتی ، قابلیت های بالا و در حد کفایت را دارا نیستند .
جناب مهندس یادتون هست که از پنج شش سال پیش از متقاضیان استخدام چند تا آزمون می گیریم . یکی از این آزمون ها مربوط به ویژگی های شخصیتی و رفتاری آنها می شود .
مهندس سعیدی یادش اومد که زمانی که می خواست استخدام شود او هم آن تست را داده بود . با خودش گفت کاش تا حالا نتایج تست روانشناسی خودش را نگاه می کرده تا متوجه شود که در مورد خودش نتایج تست چه بوده است ؟
خانم کمالی برگه ای را از پرونده خسروی بیرون کشید و گفت این نتایج تست های خسروی هست . پایین برگه خلاصه ای از نتایج و تحلیل های مربوط به آزمون نوشته شده بود . خانم کمالی ادامه داد که همان زمان آقای دکتر صابر که مشاور روانشناسی شرکت بود گفته است که آقای خسروی با توجه به شخصیت برونگرا و اجتماعی که دارد در شغل اپراتوری تولید زیاد ماندگار نخواهد بود . با شنیدن این جملات مهندس سعیدی متوجه شد که این مدت به نظر اون می آمد که چرا خسروی زیاد به کارش علاقه نداشته است . درست بود که کارگر خوبی بود و نتایج عملکرد گروه او از متوسط بالاتر بود اما با توجه به اینکه فوق دیپلم فنی داشت از او انتظار عملکرد خیلی بهتری داشته اما به سطح سهرابی و برادران هیچ وقت نرسیده بود .
به نظر مهندس سعیدی ، خانم کریمی پازل را خوب چیده بود. با اینکه اون پرونده های سه نفر را روی میز گذاشته بود و سهرابی ، خسروی و برادران را پیشنهاد کرده بود اما مشخص بود که پیشنهاد او کیست؟
حرف های خانم کریمی تمام شده بود . حالا نوبت مهندس سعیدی بود که چیزی بگوید . مهندس گفت که تمام مواردی که مطرح کردید صحیح است اما چند نکته ی دیگر هم وجود دارد که باید در نظر بگیریم .
من فکر می کنم اگر بخواهیم یک نفر از بین کارگران یا سرکارگران برای این پست انتخاب کنیم یعنی داریم یک نفر را ارتقاء و ترفیع می دهیم و بهتر است که این برای کسانی باشد که عملکرد بهتری نسبت به بقیه داشته است . به این جهت که اگر کسی عملکرد خوبی داشته است نتیجه زحمت ، تلاش ، انگیزه و کار خوبش را ببیند ، ضمن آنکه بقیه هم تشویق می شوند که عملکرد خوبی از خود ارائه کنند زیرا می دانند که کار خوب و عملکرد خوب توسط مدیریت دیده می شود وبدون پاداش نمی ماند . در غیر اینصورت ممکن است کسانی که زحمت بیشتری می کشند دلسرد و سرخورده بشوند .
مهندس سعیدی ادامه داد ، سابقه ی حضور خسروی در شرکت به اندازه سهرابی و برادران نیست، حتی سن و سالش هم کمتر از نیروهای قدیمی شرکت مثل سهرابی و برادران است . ممکن است وضعیتی پیش بیاید که نیروهای قدیمی و باسابقه یک نفر جوانتر و کم تجربه تر مثل خسروی را برای سرپرستی خودشان قبول نکرده و نپذیرند، احتمال دارد که با او همکاری کامل نکرده و حتی کارشکنی کنند ، شاید هم به ظاهر واکنشی نشان نداده ولی در واقع این وضعیت آن ها را دچار برخی مسائل و مشکلات کرده و بعدها به صورت معضلاتی خود را بروز می دهد.
با توجه به اینکه خسروی تحصیلکرده هم هست ، ویژگی های شخصیتی او هم با وظایف سرپرستی تطابق و تناسب بهتری دارد ، گزینه ی مناسبی است. اما فکر می کنم باید بیشتر روی این موضوع بررسی کنیم تا تصمیم مناسبی بگیریم .
به نظر شما خانم کمالی و آقای مهندس سعیدی چه تصمیمی را باید بگیرند ؟ دلایل شما برای این تصمیم چیست ؟ هر تصمیمی که گرفته شود چه مسائل دیگری را باید برای اعلام واجرای تصمیم مد نظر داشته با شند ؟